شهر بازي
ديروز عصر با بابا جون تصميم گرفتيم بريم بيرون فكر كرديم كجا بريم كه انرژي فاطمه خانم هم تخيليه بشه كه خودت يك دفعه گفتي شهر بازي و بعد بلند شديم رفتيم شهر بازي شما از خوشحالي داشتي بال در مي آوردي وقتي رسيديم شما دويدي سمت بازيها و انقدر بازي كردي كه من ديگه داشتم سر گيجه مي گرفتم ولي يك دفعه يادم افتاد كه ازت عكس بگيرم ولي طبق معمول اصلا نمي ايستادي و فقط مي دويدي و ما هم خوشحال از اينكه يك بچه با نشاط و پر انرزي داريم، ببين وقتي گرسنه شديم گفتيم بريم يك چيزي بخوريم و با يك محصول جديد به اسم (دلي مانجو ) برخورديم كه خيلي خوشمزه بود مثل شيريني هاي لقمه اي بود و شما هم كه به ...
نویسنده :
مامان
19:22